زدگویش اصفهانی تکیه ای: bešǰi طاری: bešǰi طامه ای: boypokât طرقی: bešǰind کشه ای: bešǰi نطنزی: bašboqât
ضددیکشنری عربی به فارسیدربرابر , درمقابل , پيوسته , مجاور , بسوي , مقارن , برضد , مخالف , عليه , به , بر , با
حافظالدینلغتنامه دهخداحافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) (تل ّ...) موضعی است در بخارا که قدیم تل ّ میانه و پس از آن تل بغرابیک و در این زمان تل خواجه طرخان و تل مولانا حافظالدین معرو
حافظالدینلغتنامه دهخداحافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) ابونصر بن خواجه محمد پارسابن محمدبن محمود الحافظ البخاری . آنگاه که پدرش خواجه پارسا در سفر حج در شهر مدینه درگذشت قائم مقام
حافظالدینلغتنامه دهخداحافظالدین . [ ف ِ ظُدْ دی ] (اِخ ) بلقینی . رجوع به عبداﷲبن احمد حافظالدین بلقینی شود.