ظاهراًلغتنامه دهخداظاهراً.[ هَِ رَن ْ ] (ع ق ) بر حسب ظاهر. علی الظاهر. چنانکه به نظر می آید. مانا. همانا. پنداری . گوئی . گوئیا. گویا. محتمل است . دزندیس . (برهان قاطع). یحتمل .
ظاهرادیکشنری فارسی به انگلیسیevidently, nominally, obviously, ostensibly, outwardly, reportedly, reputedly, seem, seemingly, superficially, supposedly
حبقوق نبیلغتنامه دهخداحبقوق نبی . [ ح َ ق ِ ن َ / ح َ ب َق ْ قو ق ِ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از انبیاء بنی اسرائیل است و او ظاهراً به زمانی که بنی اسرائیل در اسارت کلدانیان بودند (یعنی 6
گمرکلغتنامه دهخداگمرک . [ گ ُ رُ ] (اِ) باژ. باج . مَکس . کلمه گمرک بنابر مشهور از ریشه ٔ یونانی کوم مرکس یا کومرکی و به معنی حقوقی است که بر کالا و مال التجاره تعلق می گیرد و ب
بیقراریrestlessnessواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن فرد در زمانی محدود فعالیتهایی ظاهراً بیهدف انجام میدهد
حسن صاحب الزمانیلغتنامه دهخداحسن صاحب الزمانی .[ ح َ س َ ن ِ ح ِ بُزْ زَ ] (اِخ ) (سید...) از تلامذه ٔ مبرز میرزا ابوالحسن جلوه و شیخ فضل اﷲ نوری و میرزاحسن آشتیانی و غیر ایشان از اساتید عص
مریوانلغتنامه دهخدامریوان . [ م َ ری ] (اِخ ) اصل آن ظاهراً «ماربن » است چه بدانجا مار فراوان است . (یادداشت مرحوم دهخدا). یکی از بخشهای شهرستان سنندج و مشخصات آن بشرح زیر است : ا