طین کاهنلغتنامه دهخداطین کاهن . [ ن ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طین مختوم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گفته اند طین مختوم است و تحقیق آن است که طین اصفر است که طین صنم باشد. و ر
طین کاهنیلغتنامه دهخداطین کاهنی . [ ن ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مختوم را طین کاهنی هم گویند و آن بجز طین ارمنی است . (از حاشیه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ محمدِپروین گناباد
طینلغتنامه دهخداطین . (ع اِ) گل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طینة اخص ّ است از آن . خاک : و اذقلنا للملئکة اسجدوا لاَّدم َ فسجدوا الاّ ابلیس قال اءاسجد لمن خلقت طیناً (قرآن 61/
طینلغتنامه دهخداطین . [ طَ ] (ع مص ) نیک کردن کار گِل را. یقال : طان طیناً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). به گِل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || مهر کردن کتاب را به گِل .
طین کاهنیلغتنامه دهخداطین کاهنی . [ ن ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مختوم را طین کاهنی هم گویند و آن بجز طین ارمنی است . (از حاشیه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ محمدِپروین گناباد
طین مختوملغتنامه دهخداطین مختوم . [ ن ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) با زهر مقاومت و مقابله کند و مضرت اورا دفع کند و زخم دندان و نیش گزندگان را دفع کند وآماسها را که ماده ٔ او از گ
گل مختوملغتنامه دهخداگل مختوم . [ گ ِ ل ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مختوم . ترسیژیله این گل را «طین البحیره » نیز نامند، زیرا آنرا از محلی آبگیر استخراج میکردند (دیسقوریدس )
مغره ٔ کاهنهلغتنامه دهخدامغره ٔ کاهنه . [ م َرَ / رِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مختوم است و آن را مغره ٔ یمانیه و مغره ٔ لمنیه نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع
کهلغتنامه دهخداکه . [ ک ِ ] (موصول ، حرف ربط، ادات استفهام ) «که » از نظر لغوی به معانی ِ کس ، کسی که ، و مرادف «الذی » و «التی » عربی و جز اینهاست و برحسب موارد استعمال گوناگ