طینتفرهنگ مترادف و متضاد۱. باطن، جبلت، خلقت، ذات، سرشت، طبیعت، فطرت، نهاد ۲. خلق، خو، عادت ۳. طین، گل
طینتلغتنامه دهخداطینت . [ ن َ ] (از ع ، اِ)طینة. سرشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فطرت ، جبلت ، خلقت ، طبع، طبیعت ، خمیره ، آب و گل ، گل آدمی ، غریزه ، نهاد، عنبرسرشت از صفات ا
خشک طینتلغتنامه دهخداخشک طینت . [ خ ُ ن َ ] (ص مرکب ) کسی که از او انتفاع نتوان کرد. ممسک . خشک پهلو. خشک نهاد. (آنندراج ) : از خشک طینتان مطلب جز جواب خشک .صائب (از آنندراج ).
خوش طینتلغتنامه دهخداخوش طینت . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (ص مرکب ) نیک نهاد. نیکونهاد. (یادداشت مؤلف ). خوب سرشت . پاک نهاد.