طینلغتنامه دهخداطین . (ع اِ) گل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طینة اخص ّ است از آن . خاک : و اذقلنا للملئکة اسجدوا لاَّدم َ فسجدوا الاّ ابلیس قال اءاسجد لمن خلقت طیناً (قرآن 61/
طینلغتنامه دهخداطین . [ طَ ] (ع مص ) نیک کردن کار گِل را. یقال : طان طیناً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). به گِل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || مهر کردن کتاب را به گِل .
تینلغتنامه دهخداتین . (اِخ ) دهی از دهستان جوان رود است که در بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 343 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تینلغتنامه دهخداتین . (اِخ ) التین . سوره ٔ نودوپنجمین از قرآن کریم . مکیه . و آن هشت آیت است . پس از الم نشرح و پیش از علق : تقویم صورت ما، کردند باغبانان برخوان اگر ندانی آغا
تینلغتنامه دهخداتین . (اِخ ) کوهی است به شام . (منتهی الارب ). تین و زیتون دو کوهست در شام و گفته اند تین کوههائی بین حلوان تا همدان است و زیتون کوههاست به شام . (از معجم البلد
تینلغتنامه دهخداتین . (ع اِ) انجیر، تینة یکی آن . تازه و تر آن بهترین فواکه و خوشترین غذاها است کم نفخ و جاذب و محلل و مفتح سدهای کبدو طحال و ملین و اکثار آن مولد شپش «؟». (منت
تینلغتنامه دهخداتین . (هزوارش ، اِ) به زبان زند و پازند انجیر را گویند. و آن میوه ای است معروف و در عربی نیز همین نام دارد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ه
طین جزیره ٔ مصطکیلغتنامه دهخداطین جزیره ٔ مصطکی . [ ن ِ ج َ رَ / رِ ی ِ م َ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به «طین بلد مصطکی » شود.
طین مأکوللغتنامه دهخداطین مأکول . [ ن ِ م َءْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گِلی که بعضی از آدمیان او را بخورند او را به تازی طین مأکول گویند. خاصیت او آنست که مزاج را تباه کند، در قصب
طین لانیلغتنامه دهخداطین لانی . [ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین ارمنی است . (فهرست مخزن الادویة).
طین جلودلغتنامه دهخداطین جلود. [ ن ِ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکی است که پوست را بدان رنگ میکنند و سرخ مایل بزردی میشود با قوت قابضه و محلله و ضماد اوجهت اسهال و اورام نافع ا
طین جزیره ٔ مصطکیلغتنامه دهخداطین جزیره ٔ مصطکی . [ ن ِ ج َ رَ / رِ ی ِ م َ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به «طین بلد مصطکی » شود.
طین مأکوللغتنامه دهخداطین مأکول . [ ن ِ م َءْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گِلی که بعضی از آدمیان او را بخورند او را به تازی طین مأکول گویند. خاصیت او آنست که مزاج را تباه کند، در قصب
طین لانیلغتنامه دهخداطین لانی . [ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین ارمنی است . (فهرست مخزن الادویة).
طین جلودلغتنامه دهخداطین جلود. [ ن ِ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکی است که پوست را بدان رنگ میکنند و سرخ مایل بزردی میشود با قوت قابضه و محلله و ضماد اوجهت اسهال و اورام نافع ا