طیطویلغتنامه دهخداطیطوی . [ طی طَ وا ] (ع اِ) نوعی از مرغ سنگخوار یاغیر آن است . (منتهی الارب ). قسمی از قطا بلندپای یا مرغی دیگر. (قاموس ). ضرب من القطا او غیره و قیل هو طائر لا
طیطولغتنامه دهخداطیطو. (اِ) نوعی از مرغابی باشد، و طیتو نیز گفته اند. (برهان ) (آنندراج ). مرغ آبی . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : پادشا سیمرغ دریا را ببردخانه و بچه بدان طیطو
طیطوانهلغتنامه دهخداطیطوانه . [ طی طَ ن َ ] (اِخ ) شهری است از اعمال ارمینیه (ارمنستان ). (معجم البلدان ).
طیطوئیهلغتنامه دهخداطیطوئیه . [ طو ی َ ] (اِخ ) دهی از بخش بافت شهرستان سیرجان در 9 هزارگزی جنوب باختری بافت و در 2 هزارگزی شمال راه فرعی گوغر به بافت . کوهستانی و سردسیر با 125 تن
طیطوسلغتنامه دهخداطیطوس . (اِخ ) از قیاصره ٔ روم بعداز مسیح پسر امپراطور وسپاسپن است . مدت سلطنتش دو سال بود. (عیون الانباء ج 1 ص 73). وی چهل سال پس از ارتفاع مسیح با یهودیها جنگ
تیتولغتنامه دهخداتیتو. (اِ) مرغ آبی است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 418). طیطوی . مرغی آبی است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : پادشا سیمرغ دریا را ببردخانه و بچه بدان تیتو سپرد .رود
سبزه ٔ بهارلغتنامه دهخداسبزه ٔ بهار. [ س َ زَ / زِ ی ِ ب َ ] (اِ مرکب ) نام نوایی و لحنی باشداز موسیقی . (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ) : چون سبزه ٔ بهار بود نای عندلیب چون بند شهریار بو
جای نگاه داشتنلغتنامه دهخداجای نگاه داشتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) از جای بنشدن . استقامت کردن . پای برجا بودن : طیطوی نر گفت شنیدم ولیکن مترس و جای نگهدار. (کلیله و دمنه ).از کوی بلا پای
بند شهریارلغتنامه دهخدابند شهریار. [ ب َ دِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوایی است از موسیقی . (برهان ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (آنندراج ) : بر بید عندلیب زند بند شهریاربر سرو زندو