طيندیکشنری عربی به فارسیخاک رس , رس , گل , خاک کوزه گري , سفال , لجن , گل الود کردن , تيره کردن , افترا
تینلغتنامه دهخداتین . (اِخ ) دهی از دهستان جوان رود است که در بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 343 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تینلغتنامه دهخداتین . (اِخ ) التین . سوره ٔ نودوپنجمین از قرآن کریم . مکیه . و آن هشت آیت است . پس از الم نشرح و پیش از علق : تقویم صورت ما، کردند باغبانان برخوان اگر ندانی آغا
تینلغتنامه دهخداتین . (اِخ ) کوهی است به شام . (منتهی الارب ). تین و زیتون دو کوهست در شام و گفته اند تین کوههائی بین حلوان تا همدان است و زیتون کوههاست به شام . (از معجم البلد
تینلغتنامه دهخداتین . (ع اِ) انجیر، تینة یکی آن . تازه و تر آن بهترین فواکه و خوشترین غذاها است کم نفخ و جاذب و محلل و مفتح سدهای کبدو طحال و ملین و اکثار آن مولد شپش «؟». (منت
تینلغتنامه دهخداتین . (هزوارش ، اِ) به زبان زند و پازند انجیر را گویند. و آن میوه ای است معروف و در عربی نیز همین نام دارد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ه
رواسب طينيةدیکشنری عربی به فارسیشيره , شهد , چکيده , جريان , جاري , رسوخ , لجنزار , بستر دريا , تراوش کردن , اهسته جريان يافتن , بيرون دادن , لا ي