طومارلغتنامه دهخداطومار. (ع اِ) قسمی خط عربی از نوع ثقال . (ابن الندیم ). || نامه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). نامه ٔ دراز. (تفلیسی ). ج ، طوامیر. || دفتر. (منتهی الارب ). ص
تومارلغتنامه دهخداتومار. (اِ) طومار. (دهار). طومار، که لوله ای است از سیم یا زر در آن تعویذ نهاده بر گردن بندند. کتاب و نامه و جریده و دفتر و فهرست و دفتر اعمال شخص در روز قیامت
طومار مصریلغتنامه دهخداطومار مصری . [ رِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به پیزر شود. ظاهراً همان قرطاس مصری است که از بردی یعنی لوخ و پاپیروس کردندی : و الروم تکتب فی الحریر الابی
لفةدیکشنری عربی به فارسیطومار , لوله , توپ (پارچه و غيره) , صورت , ثبت , فهرست , پيچيدن , چيز پيچيده , چرخش , گردش , غلتک , نورد , غلتاندن , غلت دادن , غل دادن , غلتک زدن , گردکردن , ب
سِّجِلِّفرهنگ واژگان قرآنطومار ("سجل" سنگي است که در قديم بر آن مينوشتند ، ولي بعداًبه هر چيزي که بشود روي آن نوشت سجل گفته شده لذا در عبارت "کطي السجل للکتب" يعني مثل پيچيدن چيزي که در
طومار مصریلغتنامه دهخداطومار مصری . [ رِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به پیزر شود. ظاهراً همان قرطاس مصری است که از بردی یعنی لوخ و پاپیروس کردندی : و الروم تکتب فی الحریر الابی
طوماریلغتنامه دهخداطوماری . (اِخ ) عیسی بن محمدبن احمدبن عمربن عبدالملک بن عبدالعزیربن جریج ، مکنی به ابوعلی (262 - 360 هَ . ق .). اهل بغداد است و چون صحبت ابوالفضل بن طومار هاشمی