طوطیلغتنامه دهخداطوطی . (اِخ ) (ملک ...). عوفی در لباب الالباب گوید: مخدوم انوری ، از افاضل جهان و اعیان خراسان و میان او و اوحدالدین انوری مکاتبات و مشاعرات است ...گویند به سمع
طوطیلغتنامه دهخداطوطی . (اِخ ) آذربایجانی . نام شریفش ابوالفتح خان و خلف الصدق ابراهیم خلیل خان بن پناه خان حکمران شوشی است . همیشه در ایل جوانشیر ریاست و بزرگی داشته اند، معزی
چهل طوطیلغتنامه دهخداچهل طوطی . [ چ ِ هَِ ] (اِخ ) نام کتابی است دارای چهل افسانه که در مدت چهل روز طوطی با گفتن یکی از آنها بانوی خانه را که قصد فساد دارد مشغول میدارد تاخواجه ٔ وی
طوطیلغتنامه دهخداطوطی . (اِخ ) (مولانا...) در سلک شعراء مشهور قرن نهم هجری انتظام داشت . وی ترشیزی الاصل بود و میرزا ابوالقاسم بابر نسبت به او التفات و عنایات بسیار می نمود. و ا
نگهبانی نمودنلغتنامه دهخدانگهبانی نمودن . [ن ِ گ َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نگهبانی کردن . || مراقبت کردن . پاسبانی کردن : خواجه روزی سوی خانه رفته بودبر دکان طوطی نگهبانی نمود.مو
ماهچهلغتنامه دهخداماهچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر ماه یعنی ماه کوچک و خرد. (ناظم الاطباء). || هلال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : طوطی بچگان را سلب سبز بریدندشلوارک با ماهچ