طوطاق اغریونلغتنامه دهخداطوطاق اغریون . [ اِ ] (معرب ، اِ مرکب ) به یونانی حماض بری است و جبلی را نیز گفته اند و سلق بری و سلق جبلی نیز گفته اند،و معروف نزد اهل شیراز باطلیموس است . (فه
طوطاق اغریوسلغتنامه دهخداطوطاق اغریوس . [ اِ ] (معرب ، اِ مرکب ) لغتی است یونانی و معنی آن بعربی حماض البری است و آن رستنی باشد که حماض البقر و سلق بری هم گویند و آن را حماض اغریون هم خ
طیطاقلغتنامه دهخداطیطاق . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج در 25 هزارگزی جنوب باختری دیواندره و 6 هزارگزی کانی کبود. کوهستانی و سردسیر با 95 تن سکنه .
طباقفرهنگ انتشارات معین(طِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) سنجیدن و موافق کردن دو چیز با هم . 2 - (ص .) مطابق ، برابر.
طوطاق اغریوسلغتنامه دهخداطوطاق اغریوس . [ اِ ] (معرب ، اِ مرکب ) لغتی است یونانی و معنی آن بعربی حماض البری است و آن رستنی باشد که حماض البقر و سلق بری هم گویند و آن را حماض اغریون هم خ
آغریوسلغتنامه دهخداآغریوس . (یونانی ، اِ) حلیمو. حماض البقر. سلق برّی . سلق جبلی . جلناق . آزاددارو. ترشینک . طوطاغ آغرس . سرخ پای . هلموت .
لالهلغتنامه دهخدالاله .[ ل َ / ل ِ ] (اِ) معمولا گلهای پیازداری را گویند که نام علمی آنها تولیپا و از خانواده ٔ لیلیاسه و آن از دسته ٔ سوسن ها و از تیره ٔ سوسنی هاست و کاسه و جا
ابوالعلاءلغتنامه دهخداابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) معرّی . احمدبن عبداﷲبن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن احمدبن سلیمان بن داود المطهربن زیادبن ربیعةبن الحارث بن ربیعه ٔ تنوخی معری