طهولغتنامه دهخداطهو. [ طَهَْ وْ / طُ هَُ وو ] (ع مص ) گوشت پختن . (منتهی الارب ). بریان کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).
طهولغتنامه دهخداطهو. [ طَهَْ وْ ] (ع اِ) کار. و منه حدیث ابی هریرة حین روی حدیثاً، فقیل له : اسمعت من رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ، فقال : فما طهوی اذاً؛ ای فما عملی ان لم
تهولغتنامه دهخداتهو. [ ت ِ ] (اِ) مخفف تیهو است و آن پرنده ای است شبیه به کبک ، لیکن کوچکتر است از کبک . (برهان ) (از آنندراج ). جانوری است که گوشتش لذیذ باشد و آن را تیهو نیز
تهولغتنامه دهخداتهو. [ ت ُ ] (اِ) به معنی تفو است که آب دهن و آب دهن انداختن باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). انداختن آب دهن باشد و آن را تفو نیز گویند. (فرهنگ جهان
طحولغتنامه دهخداطحو. [ طَح ْوْ ] (ع مص ) گستردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گسترانیدن . (دهار). بگسترانیدن . (تاج المصادربیهقی ). مثل الدحو. (زوزنی ). || گسترده شدن . || به در
طهورلغتنامه دهخداطهور. [ طَ ] (ع مص ) طهارت کردن . (منتهی الارب ). پاک کردن . پاکیزه ساختن . || (اِ) آب دستی آنچه بدان طهارت کنند. (منتهی الارب ). || (ص ) پاک کننده . (منتهی الا
طهورلغتنامه دهخداطهور. [ طَ ] (ع مص ) طهارت کردن . (منتهی الارب ). پاک کردن . پاکیزه ساختن . || (اِ) آب دستی آنچه بدان طهارت کنند. (منتهی الارب ). || (ص ) پاک کننده . (منتهی الا
طهویلغتنامه دهخداطهوی . [ طُ وی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به طهیة از بنوطهیة. رجوع به طُهَیّة دختر عبدشمس شود.
طهویلغتنامه دهخداطهوی . [ طُ هََ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به طُهَیَّة که قبیله ای است . (منتهی الارب ).