طنخلغتنامه دهخداطنخ . [ طَ ن َ ] (ع مص ) ناگوارد گردیدن . (منتهی الارب ). ناگوار شدن . (منتخب اللغات ). ناگوارد گرفتن . (تاج المصادر). || دل گرفته شدن از چربش . (منتهی الارب ).
طنخلغتنامه دهخداطنخ . [ طِ ] (ع اِ) پاره ای از شب . گویند: مر طنخ من اللیل ؛ ای طائفة منها. (منتهی الارب ).
تنخلغتنامه دهخداتنخ . [ ت َ ن َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن کسی را. (منتهی الارب ). تخمه کردن . (ناظم الاطباء).
تطنیخلغتنامه دهخداتطنیخ . [ ت َ ] (ع مص ) بناگوارد آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد): طنخه اذا تخمه . (منتهی الارب ).
گوللغتنامه دهخداگول . (ص ) أبله . نادان . (برهان قاطع) (سراج اللغات )(فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ سروری ). احمق . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ شعوری ). آنکه او را زود فریب توان داد. کودن .ک