تنافسلغتنامه دهخداتنافس . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) رغبت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (زوزنی ). رغبت کردن بطریق مبارات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب المو
تنافسفرهنگ مترادف و متضاد۱. خودنمایی، تظاهر ۲. رقابت، همچشمی ۳. خودنمایی کردن ۴. رقابت کردن، همچشمی کردن
تنافسفرهنگ انتشارات معین(تَ فُ) [ ع . ] (مص ل .) رغبت کردن در کاری از روی رقابت و همچشمی به منظور پیشی گرفتن .
طنافسیلغتنامه دهخداطنافسی . [ طَ ف ِ ] (اِخ ) سمعانی آرد: این کلمه نسبت به طنفسه است و سه برادر بدان منسوبند:1 - ابوحفص عمربن عبیدبن ابی امیة طنافسی حنفی کوفی . وی از ابواسحاق سبع
طنافسیلغتنامه دهخداطنافسی . [ طَ ف ِ ] (اِخ ) محدث است . ابوسهل ویزداذ از وی و وی از منکدربن محمد روایت کند.رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 44 و ج 2 ص 231 و 304 شود.
طنافسیلغتنامه دهخداطنافسی . [ طَ ف ِ ] (اِخ ) سمعانی آرد: این کلمه نسبت به طنفسه است و سه برادر بدان منسوبند:1 - ابوحفص عمربن عبیدبن ابی امیة طنافسی حنفی کوفی . وی از ابواسحاق سبع
طنافسیلغتنامه دهخداطنافسی . [ طَ ف ِ ] (اِخ ) محدث است . ابوسهل ویزداذ از وی و وی از منکدربن محمد روایت کند.رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 44 و ج 2 ص 231 و 304 شود.
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن عبید الطنافسی . برادر یعلی بن عبید. از روات حدیث است .
حامدلغتنامه دهخداحامد. [ م ِ ] (اِخ ) ابن محمودبن عیسی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به ثقفی . وی از شاذکونی و علی بن محمد طنافسی روایت آرد و عبداﷲ پدر ابونعیم اصفهانی ازوی روایت کند
طامذیلغتنامه دهخداطامذی . [ م ِ ] (اِخ ) ابوالفضل عباس بن اسماعیل طامذی . از عابدان و پارسایان مردم اصفهان بود... او از یعقوب اسحاق بن مهران قعبنی و سهل بن عثمان و علی بن عبید طن