طمعفرهنگ مترادف و متضاد۱. آز، افزونطلبی، زیادهخواهی، حرص، شره، ولع ۲. ناکسی، ۳. امید، چشمداشت، انتظار، توقع، بیوس
آزلغتنامه دهخداآز. (اِ) زیاد جُستن . زیاده جوئی . افزون خواهی . افزون طلبی . خواهش بسیاری از هر چیز. طمع. ولع. حرص . شره . شُح ّ. تنگ چشمی : از فرطعطای او زند آزپیوسته ز امتلا
کملغتنامه دهخداکم . [ ک َ ] (ص ، ق ) اندک باشد که در مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ). اندک و قلیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قلیل . نذر. یسیر. اندک . نزیر.