طمعانلغتنامه دهخداطمعان . [ طَ ] (اِخ ) (بنی ...) نام محلی به هفت فرسنگی موصل و هفت فرسنگی حدیثه ، و حدیثه در سی وشش فرسنگی بغداد واقعست . (نزهة القلوب چ اروپا ص 173).
جذل الطمعانلغتنامه دهخداجذل الطمعان . [ ج ِ لُطْ طِ ] (اِخ ) لقب علقمةبن فراس که از مشاهیر عرب است . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ابیات زیر از اوست :جاءَت
طماندیکشنری عربی به فارسیاطمينان دادن , بيمه کردن , مجاب کردن , دوباره اطمينان دادن , دوباره قوت قلب دادن
طمأنینةلغتنامه دهخداطمأنینة. [ طُ م َءْ ن َ ] (ع مص ) آرامش . (مهذب الاسماء). آرامیدن . (مجمل اللغه ) (دهار) (منتهی الارب ). قرار گرفتن . (منتهی الارب ). آرام گرفتن . بیارامیدن .
جذل الطمعانلغتنامه دهخداجذل الطمعان . [ ج ِ لُطْ طِ ] (اِخ ) لقب علقمةبن فراس که از مشاهیر عرب است . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ابیات زیر از اوست :جاءَت