طمرسلغتنامه دهخداطمرس . [ طِ رِ ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). دروغزن . (مهذب الاسماء). || ناکس . فرومایه . (منتهی الارب ).
تمرسلغتنامه دهخداتمرس .[ ت َ م َرْ رُ ] (ع مص ) سوده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال : تمرس بالشی ٔ؛ ای احتک به ، سوده گردید به آن چیز. (ناظم الاطباء) (از ا
تمرصلغتنامه دهخداتمرص . [ ت َ م َرْرُ ] (ع مص ) پریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رفتن چیزی ، یقال : تمرص القشر عن السلت ؛ ای طار عنه . یعنی ، رفت پوست از جو.
طبرسیلغتنامه دهخداطبرسی . [ طَ ب َ ] (اِخ ) مؤلف روضات الجنات آرد (ص 18): ابومنصور احمدبن علی بن ابی طالب الطبرسی ، از مردم طبرستان بفتح طا و با و راء و اسکان سین ، چنانکه حازمی
طبرسیلغتنامه دهخداطبرسی . [ طَ ب َ] (اِخ ) محمدبن فضل . صاحب روضات در ذیل ترجمه ٔ فضل بن حسن طبرسی گوید: در باب محامده از کتاب امل الاَّمل شرح حال مردی ، مکنی به ابی علی طبرسی که
طُمِسَتْفرهنگ واژگان قرآنمحو ونابود شد (از کلمه طمس به معناي آن که چيزي به طرف پوسيدگي و کهنه شدن دگرگوني يابد)
دروغگولغتنامه دهخدادروغگو. [ دُ ] (نف مرکب ) دروغگوی . دروغ گوینده . که به راستی سخن نگوید. که راست نگوید. آنکه سخن به دروغ گوید. دروغ زن . اَفّاک . افوک . افیک . خَرّاص . سَقّار.
ناکسلغتنامه دهخداناکس . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدسرشت . فرومایه . کمینه . دون . پست . خوار. ذلیل . (از ناظم الاطباء). دنی . (دهار) (منتهی الارب ). خسیس . (زمخشری ) (دهار). مردم فروما
طبرسیلغتنامه دهخداطبرسی . [ طَ ب َ ] (اِخ ) مؤلف روضات الجنات آرد (ص 18): ابومنصور احمدبن علی بن ابی طالب الطبرسی ، از مردم طبرستان بفتح طا و با و راء و اسکان سین ، چنانکه حازمی