طماعفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمند، پرحرص، حریص، طمعورز، پرطمع، آزور، دندانگرد، طمعکار ≠ قانع ۲. افزونخواه، زیادخواه، افزونطلب
طماعةلغتنامه دهخداطماعة. [ طَ ع َ ] (ع مص ) طمع کردن . (تاج المصادر). طماعیة. (منتخب اللغات ). طمع داشتن . (منتخب اللغات ).
طماعیةلغتنامه دهخداطماعیة. [ طَ ی َ ] (ع مص ) طماع . طمع داشتن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). طمع کردن . (تاج المصادر).