تلوللغتنامه دهخداتلول . [ ت َ ] (ع ص ) دیرانقیاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کاهل و سست . (ناظم الاطباء).
تلوللغتنامه دهخداتلول . [ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ تل . (اقرب الموارد) : و تنبت فی مواضع قریبة من البحر و فی تلول . (ابن البیطار،یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تل و تلال شود.
سراویل الطلوللغتنامه دهخداسراویل الطلول . [ س َ لُطْ طُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از لبلاب . (منتهی الارب ). اسم اخیر لبلاب کبیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). لبلاب احرش . سحیمة لاطینی . (یادداش
سراویل الطلوللغتنامه دهخداسراویل الطلول . [ س َ لُطْ طُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از لبلاب . (منتهی الارب ). اسم اخیر لبلاب کبیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). لبلاب احرش . سحیمة لاطینی . (یادداش
ایاملغتنامه دهخداایام . [ اَی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ یوم . (دهار) (منتهی الارب ). اصل آن ایوم ، واو به یاء بدل شده و در یاء ادغام شده است . (منتهی الارب ). || فارسیان به معنی مطلق وق
حفارباختریلغتنامه دهخداحفارباختری . [ ح ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خیران بخش مرکزی شهرستان خرمشهر. راه فرعی اتومبیل رو از کنار آن میگذرد. ناحیه ای است واقع در دشت گرمسیری .دارای
اطلاللغتنامه دهخدااطلال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَلَل . (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به طلل شود. ج ِ طلل ، بمعنی اثر سرای و جای خراب شده . (از منتهی الارب ). نشانه های سرای کهنه