طقسدیکشنری عربی به فارسیهوا , تغيير فصل , اب و هوا , باد دادن , در معرض هوا گذاشتن , تحمل يابرگزارکردن
نظمدیکشنری عربی به فارسیطرح رقص يا بالت را ريختن , درحال رقص يا بالت بودن , تعديل کردن , ميزان کردن , بمايه دراوردن , زيرو بم کردن , برابري کردن , يک پرده يا مقام , تحرير دادن , تنظيم
تصميمدیکشنری عربی به فارسیطرح کردن , قصد کردن , تخصيص دادن , طرح , نقشه , زمينه , تدبير , قصد , خيال , مقصود , تعيين , عزم , تصميم