طفیةلغتنامه دهخداطفیة. [ طُف ْ ی َ ] (ع اِ) برگ مقل . ج ، طفی . (منتهی الارب ). خوصه ٔ مقل . (فهرست مخزن الادویه ). اسلم . شاخه های مقل . || ماری است خبیث که بر پشت دو خط سپید د
حجرالقیشورلغتنامه دهخداحجرالقیشور. [ ح َ ج َ رُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) حجرالشقاق . حجرالشعر.حجرالشفاف . حجرالرجل . داود ضریر انطاکی مینویسد: حجر القیشور بالمعجمة او المهملة و هو حجر ال
حجرالرحیلغتنامه دهخداحجرالرحی . [ ح َ ج َ رُرْ رَ حا ] (ع اِ مرکب ) سنگ آسیا. آسیاسنگ . قوف . سنگی است سیاه و با سوراخها مانند اسفنج و با صلابت و از جبال طرف شرقی حلب خیزد و در آخر