طفطانلغتنامه دهخداطفطان . [ طَ ] (ع اِ) به عربی اطراف شجر است . (فهرست مخزن الادویه ). ظاهراً مصحف طفطاف است .
تفتانلغتنامه دهخداتفتان . [ ت َ ] (اِخ ) نام کوهی آتشفشانی به مکران که هم امروز دائماً ابخره و گاهی مواد سوزان از آن خارج میشود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تفتانلغتنامه دهخداتفتان . [ ت َ ] (ص ، اِ) آنچه ازآفتاب یا آتش گرم شده باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هر چیز گرم شده از آفتاب یا آتش . (ناظم الاطباء). || و قسمی از نان که آنرا
تفتانفرهنگ انتشارات معین(تَ) 1 - (ص .) هر چیز گرم شده از آفتاب یا آتش . 2 - (اِ.) قسمی از نان ؛ تافتون .
تفتانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. گرم؛ داغ.۲. هرچه از آفتاب یا آتش گرم و داغ شده باشد.۳. (اسم) = تافتون
طرطانلغتنامه دهخداطرطان . [ طَ ] (معرب ، اِ) کِرم خاکی . الحیوانات المتولدة فی الارض من قبل خمج او عفونة مثل الدود. این کلمه بر حسب گفته ٔ سیمونه مأخوذ از کلمه ٔ لاتینی تردینس ا
طرطانشلغتنامه دهخداطرطانش . [ طَ ن ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است به اندلس از اقلیم اکشونیه . (معجم البلدان ج 6 ص 41).
طرطانیوشلغتنامه دهخداطرطانیوش . [ طَ ] (اِخ ) نام جزیره ای است در میان دریا و عذرا در آن جزیره افتاد و خلاص شد. (برهان ) (آنندراج ). نام آن جزیره است که عذرا آنجا افتاد و خلاص یافت
طشطانةلغتنامه دهخداطشطانة. [ طَ ن َ ] (معرب ، اِ) رجوع به طشتانیة شود. کلاه خود. مغفر. کلاه جنگیان از آهن .
طرطانلغتنامه دهخداطرطان . [ طَ ] (معرب ، اِ) کِرم خاکی . الحیوانات المتولدة فی الارض من قبل خمج او عفونة مثل الدود. این کلمه بر حسب گفته ٔ سیمونه مأخوذ از کلمه ٔ لاتینی تردینس ا
طرطانشلغتنامه دهخداطرطانش . [ طَ ن ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است به اندلس از اقلیم اکشونیه . (معجم البلدان ج 6 ص 41).
طرطانیوشلغتنامه دهخداطرطانیوش . [ طَ ] (اِخ ) نام جزیره ای است در میان دریا و عذرا در آن جزیره افتاد و خلاص شد. (برهان ) (آنندراج ). نام آن جزیره است که عذرا آنجا افتاد و خلاص یافت
طشطانةلغتنامه دهخداطشطانة. [ طَ ن َ ] (معرب ، اِ) رجوع به طشتانیة شود. کلاه خود. مغفر. کلاه جنگیان از آهن .