طغاتیمورلغتنامه دهخداطغاتیمور. [ طُ ت َ ] (اِخ ) چهاردهمین پسر هلاکوخان که مادرش در سلک قمکان انتظام داشت . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 103 شود.
طغاتیمورلغتنامه دهخداطغاتیمور. [ طُ ت َ ] (اِخ ) از امرای غازان بوده است که در جنگ با مصر و شام منهزم شد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 156 شود.
تغاتیمورلغتنامه دهخداتغاتیمور. [ ت ُ ت َ ] (اِخ ) از امرای مغول رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 145 و 205 و طغاتیمور شود.
طغاتیمورخانلغتنامه دهخداطغاتیمورخان . [ طُ ت َ ] (اِخ ) وی از نبیره زادگان جوجی قسار برادر چنگیزخان بود. پس از استیلای امیر شیخ حسن ایلکانی بر آذربایجان جمعی از امرای ابوسعیدبا او از د
خاندان طغاتیمورلغتنامه دهخداخاندان طغاتیمور. [ ن ِ طُ ت ِ ] (اِخ ) نام یک طایفه از خاندان جوجی است . رجوع به «خانان سیراردو» شود.
علی طغاتیموریلغتنامه دهخداعلی طغاتیموری .[ ع َ ی ِ طُ ت َ ] (اِخ ) (سلطان ...) ابن پیرک پادشاه .وی آخرین پادشاه طغاتیموری بود که بر جرجان حکومت میکردند. پدرش پیرک پادشاه در سال 810 هَ .
طاشتیمورلغتنامه دهخداطاشتیمور. [ ت َ ] (اِخ ) یکی از امراء عصر سلطان ابوسعید که با علی پادشاه آهنگ سؤقصد نسبت بسلطان مذکور کرده بودند. سلطان ابوسعید بوساطت مادر خود (حاجی خاتون ) ع
طغاتیمورخانلغتنامه دهخداطغاتیمورخان . [ طُ ت َ ] (اِخ ) وی از نبیره زادگان جوجی قسار برادر چنگیزخان بود. پس از استیلای امیر شیخ حسن ایلکانی بر آذربایجان جمعی از امرای ابوسعیدبا او از د
خاندان طغاتیمورلغتنامه دهخداخاندان طغاتیمور. [ ن ِ طُ ت ِ ] (اِخ ) نام یک طایفه از خاندان جوجی است . رجوع به «خانان سیراردو» شود.
علی طغاتیموریلغتنامه دهخداعلی طغاتیموری .[ ع َ ی ِ طُ ت َ ] (اِخ ) (سلطان ...) ابن پیرک پادشاه .وی آخرین پادشاه طغاتیموری بود که بر جرجان حکومت میکردند. پدرش پیرک پادشاه در سال 810 هَ .
لقمانلغتنامه دهخدالقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) پادشاه ابن طغاتیمورخان ابن ... جوجی قسار، برادر چنگیزخان (761 تا 790). این مرد را امیرولی که پس از طغاتیمور سربداران را از جرجان رانده بو
باباکاونلغتنامه دهخداباباکاون . [ ] (اِخ ) بقولی جد طغاتیمور و پدر سودای کاو (ذیل جامع التواریخ حافظابرو چ طهران مقدمه ص ع ). ولی حافظابرو نسب طغاتیمور را چنین آورده است : طغاتیمور