طریقفرهنگ انتشارات معین(طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - راه . 2 - شیوه ، روش . 3 - آئین ، مسلک . 4 - حال ، حالت . 5 - عادت ، خو. 6 - پیشه ، شغل .
طریقلغتنامه دهخداطریق . [ طِرْ ری ] (ع ص ) نیک خاموش . || (اِ) کروان نر که چوبینه باشد. (منتهی الارب ).به عربی کروان نر را نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
طریقفرهنگ مترادف و متضاد۱. جاده، راه، سبیل، سلک، صراط، گذرگاه، ممر، معبر ۲. روش، طور، گونه، متد، منوال، نحو، وجه ۳. مذهب، مسلک، نحله ۴. پیشه، حرفه، کار ۵. عادت، خو ۶. راه، نغمه، سرود ۷
خالدلغتنامه دهخداخالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن رفاعةبن ابی فریعة السلمی . وی از پدرش از جدش ابی فریعة السلمی روایت دارد که رسول خدا در جنگ حنین هنگامی که فقط بنی سلیم باقی مانده و به
یافتنلغتنامه دهخدایافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج
سبطلغتنامه دهخداسبط. [ س ِ ] (ع اِ) فرزندزاده خواه اولاد از پسر باشد خواه از دختر. (آنندراج ) (غیاث ). نواسه . (مهذب الاسماء) نبسه . نبیسه . پسر پسر. (زمخشری ). نبیره . (دهار).
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن غزیة انصاری ، و او را غزیةبن حارث نیز گفته اند. ابن سکن و ابن مندة و بارودی او رادر شمار صحابه آرند و حسن بن سفیان در مسند خود، از طریق
هته ٔ دزدلغتنامه دهخداهته ٔ دزد. [ ] (اِخ ) این ترکیب در کتاب النقض دو بار بدین ترتیب آمده : «اعتقاد رافضیان این است که این مالها و خراجها نمی باید که بکل کیا و کافر کیا و قفل ابلیس