طرفاءلغتنامه دهخداطرفاء. [ طَ ] (اِخ ) نخلی است مر بنی عامربن حنیفه را در یمامه . (معجم البلدان ج 6 ص 44).
طرفاءلغتنامه دهخداطرفاء. [ طَ ](ع اِ) گز و آن بر چهار صفت است ، یکی از آن اَثل است . طرفاة، یکی آن . (منتهی الارب ). درخت گز که به هندی جهاو گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). درخ
طَرَفاًفرهنگ واژگان قرآنبرخی (عبارت " لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِّنَ ﭐلَّذِينَ کَفَرُواْ " یعنی :تا برخى از كافران را [از ريشه و بن] نابود كند)
طراءلغتنامه دهخداطراء. [ طَ ] (ع مص ) طراءَة. تر و تازه گردیدن تره . یقال : طراءالبقل . خلاف ذوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
گزملغتنامه دهخداگزم . [ گ َ ] (اِ) درخت گز را گویند و به عربی طرفاء خوانند. (برهان ) (آنندراج ). به هندی جهاو گویند. (غیاث ). رجوع به گز و طرفا شود.
طرفةلغتنامه دهخداطرفة. [ طَ رَ ف َ ] (ع اِ) یک درخت گز، واحد طرفاء است . و بها لقب طرفةبن العبد. (منتهی الارب ).
چهاؤکاپهللغتنامه دهخداچهاؤکاپهل . [ ] (اِ) به هندی کزمازج را گویند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به گزمازگ و طرفاء شود.