طرسکلغتنامه دهخداطرسک . [ طَ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیدقان بخش ششتمد شهرستان سبزوار، در 13هزارگزی جنوب ششتمد، سر راه مالرو عمومی ششتمد به کاشمر. کوهستانی و معتدل با 907 تن س
ترسکلغتنامه دهخداترسک . [ ت ُ س ُ ] (اِ) سنگ ریزه در گل که در میان نهر آب و اطراف نهر بسیار صلب و محکم شده که با کلنگ فولاد آنرا می شکنند و بعضی از آن را سنگ آسیا می سازند و بسی
کیذقانلغتنامه دهخداکیذقان .(اِخ ) یکی از دهستانهای بخش ششتمد شهرستان سبزوار است که در جنوب بخش و شهرستان واقع است . این دهستان کوهستانی است و به واسطه ٔ کثرت چشمه سارها، دارای باغ
عطشانلغتنامه دهخداعطشان . [ ع َ طَ ] (اِ) نوعی از خار است که آن را به تازی خس الکلب خوانند. (برهان ). نباتی است که به یونانی دیناقوس گویند. (اختیارات بدیعی ). نباتی است که آن را