طرخسمیلغتنامه دهخداطرخسمی . [ طَ خ َ ] (معرب ، اِ) به یونانی طرسیمی است ، و آن هندباء است . (فهرست مخزن الادویه ). ظاهراً این کلمه هم تحریفی از طرخشقون باشد. رجوع به طرخشقون شود.
طرسمینلغتنامه دهخداطرسمین . [ طَ س َ ] (اِخ ) نام ادریس علیه السلام : و او [ ادریس ] در میان یونانیان به طرسمین و ارمس مشهور است . (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 10).
طرمینسلغتنامه دهخداطرمینس . [ ] (معرب ، اِ) به سریانی بطم است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
طرخانیلغتنامه دهخداطرخانی . [ طَ ] (ص نسبی ) منسوب به طرخان که نام یکی از اجداد صاحب این نسبت است . (سمعانی ).
طرسمینلغتنامه دهخداطرسمین . [ طَ س َ ] (اِخ ) نام ادریس علیه السلام : و او [ ادریس ] در میان یونانیان به طرسمین و ارمس مشهور است . (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 10).
ادریسلغتنامه دهخداادریس . [اِ ] (اِخ ) خنوخ . اخنوخ .پیغامبری پیش از بنی اسرائیل . مؤلف برهان گوید: نام پیغمبریست مشهور. گویند از جهت درس گفتن بسیار بدین نام علم شد و او را مثلث
طرمینسلغتنامه دهخداطرمینس . [ ] (معرب ، اِ) به سریانی بطم است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).