طرجهالیلغتنامه دهخداطرجهالی . [ طَ ج َ ] (ص نسبی ، اِ) (غضروف ...) غضروفی است ازغضروفهای نای گلو، پیوسته به آن غضروف که نام آن لااسم له است . (بحر الجواهر). غضروف مکبی . (ذخیره ٔ خ
ترجهالیلغتنامه دهخداترجهالی . [ ت َ ج ِ ] (ص نسبی ) منسوب به ترجهاله . قیفی . حلقوی : غضروف ترجهالی که آنرا غضروف حلقوی نیز گویند.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ترجهاله شود.
طرجهالةلغتنامه دهخداطرجهالة. [ طَ ج َ ل َ ] (معرب ، اِ) پنگانچه . کاسه ٔ خرد. (منتهی الارب ). طرجهارة. (آنندراج ). قیف . فنجانه . تکاو. طرجهارة. || نوعی از پنگانهای روئین است . (ذخ
مکبیلغتنامه دهخدامکبی . [ م ِ ک َب ْ بی ] (ع ص نسبی ، اِ) غضروف دوم از غضروفهای حنجره . (از بحرالجواهر). یکی ازسه غضروف حنجره است چون مکبه که بر سر چیزی نهند و بدین سبب او را مک
حنجرةلغتنامه دهخداحنجرة. [ ح َ ج َ رَ ] (ع اِ) نای گلو. خشک نای . نای حلقوم . ج ، حناجر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آلت آواز حنجره است و اوسه غضروف است : ورقی ، ما لا اسم له
لااسم لهلغتنامه دهخدالااسم له . [ اِ م َ ل َه ْ ] (ع اِ مرکب ) غضروف دوم از سه غضروف حنجره . و آن به گردن باز نهاده است برابر درقی و به گردن باز پیوسته و این را نام نیست و او رابه ت
مزمارلغتنامه دهخدامزمار. [ م ِ ] (ع اِ) نای . ج ، مزامیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار). نی که آن را می نوازند. (آنندراج ) (غیاث ). نای که بزنند. (مهذب الاس
طرجهالةلغتنامه دهخداطرجهالة. [ طَ ج َ ل َ ] (معرب ، اِ) پنگانچه . کاسه ٔ خرد. (منتهی الارب ). طرجهارة. (آنندراج ). قیف . فنجانه . تکاو. طرجهارة. || نوعی از پنگانهای روئین است . (ذخ