طربگاهلغتنامه دهخداطربگاه . [ طَ رَ ] (اِ مرکب ) طربخانه . طرب سرای . محل شادی . جایگاه طرب : خویشتن را زتنگنای دلم به طربگاه دل براندازد. عرفی (از آنندراج ).گوش مخالفش به طربگاه
طرفگاهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدنیا؛ جهان: ◻︎ دو پروانه بینم دراین طرفگاه / یکی روسپید است و دیگر سیاه (نظامی۵: ۹۵۹).
طرفگاهلغتنامه دهخداطرفگاه . [ طَ ] (اِ مرکب ) مراد از دنیا.(آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه ٔ نظامی ) : دو پروانه بینم در این طرفگاه یکی روسپید است و دیگر سیاه .نظامی .
طربانگیزفرهنگ مترادف و متضادشادیافزا، شادیزا، طربآور، طربناک، مسرتانگیز، مسرتزا، نشاطآور، نشاطانگیز، طربخیز ≠ غمانگیز
طرفگاهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدنیا؛ جهان: ◻︎ دو پروانه بینم دراین طرفگاه / یکی روسپید است و دیگر سیاه (نظامی۵: ۹۵۹).
طرب خانهلغتنامه دهخداطرب خانه . [ طَ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) طرب سرای . طرب گاه . جایگاه شادی و طرب : روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدارچرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد. حافظ.در زوای
طرفگاهلغتنامه دهخداطرفگاه . [ طَ ] (اِ مرکب ) مراد از دنیا.(آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه ٔ نظامی ) : دو پروانه بینم در این طرفگاه یکی روسپید است و دیگر سیاه .نظامی .
روسپیدلغتنامه دهخداروسپید. [ س ِ ] (ص مرکب ) کسی که سرافراز باشد بخوبی کاری که کرده است . روسفید : شبی دارم سیاه از صبح نومیددرین شب روسپیدم کن چو خورشید. نظامی .دو پروانه بینم در