طربناکفرهنگ مترادف و متضادپرنشاط، سرورانگیز، شادمان، سروربخش، طربانگیز، مسرتبار، مسرتبخش، بانشاط، نشاطآور، نشاطانگیز ≠ غمناک
طربناک ساختنلغتنامه دهخداطربناک ساختن . [ طَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) خوشحال و مسرور کردن : شجاه شجواً؛ طربناک ساخت او را. (منتهی الارب ).
طربناکلغتنامه دهخداطربناک . [ طَ رَ ] (ص مرکب ) شادمان . خوشحال . بانشاط: رجل ٌ مطراب ٌ؛ مرد طربناک . (منتهی الارب ).این طربناکی و چالاکی او هست کنون از موافق شدن دولت با بوالحسنا
طربناک ساختنلغتنامه دهخداطربناک ساختن . [ طَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) خوشحال و مسرور کردن : شجاه شجواً؛ طربناک ساخت او را. (منتهی الارب ).
طربناکلغتنامه دهخداطربناک . [ طَ رَ ] (ص مرکب ) شادمان . خوشحال . بانشاط: رجل ٌ مطراب ٌ؛ مرد طربناک . (منتهی الارب ).این طربناکی و چالاکی او هست کنون از موافق شدن دولت با بوالحسنا
طربنامهلغتنامه دهخداطربنامه . [ طَ رَ م َ ] (اِ مرکب ) نامه ای که از شادی و شوق حکایت کند. مکتوب حاکی از نشاط و سرور : حافظ آن روز طربنامه ٔ عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم ز
طربناکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده١. نشاطآور: ◻︎ خیز و در کاسهٴ زر آب طربناک انداز / پیشتر زآنکه شود کاسهٴ سر خاکانداز (حافظ: ۵۳۳).٢. [قدیمی] شادمان؛ خوشحال؛ بانشاط: ◻︎ بنگر ز صبا دامن گل چاک