طرباللغتنامه دهخداطربال . [ طِ ] (اِخ ) قریه ای است در بحرین . (معجم البلدان ). || مناره ای است در منجشانیه . یاقوت از ابن شمیل نقل کرده گوید: الطربال بناء یبنی علما للغایة التی
طرباللغتنامه دهخداطربال . [ طِ ] (ع اِ) مناره ٔ بلند مبنی بر کوه . || هر بنای بزرگ و بلند . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باره ٔ دیوار بلند. پاخسه بر بُن دیوار. || در میان شهر (فیرو
طربالفرهنگ انتشارات معین(طِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - منارة بلند ساخته بر کوه . 2 - هر بنای مرتفع . 3 - صومعه .
تربالواژهنامه آزادتَربال هر بنای بلند در أصل نام بنای بلندی که اردشیر بابکان در شرقی شهرگور در پارس ساخت و بر نوک آن آتشکده ای برفروخت سپستر در عربی وارد شد و طربال خوانده شد و ب
طباللغتنامه دهخداطبال . [ طَب ْ با ] (ع ص ) تبیره زن . (مهذب الاسماء). طبل نواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طبل زن . دهل زن . نقاره زن . نقاره چی . نوبتی . نوبت زن .طبال . درویش
طربانگیزفرهنگ مترادف و متضادشادیافزا، شادیزا، طربآور، طربناک، مسرتانگیز، مسرتزا، نشاطآور، نشاطانگیز، طربخیز ≠ غمانگیز
طرابیللغتنامه دهخداطرابیل . [ طَ ] (ع اِ) ج ِ طربال . (اقرب الموارد).- طرابیل الشام ؛ صومعه های شام .
تربالیلغتنامه دهخداتربالی . [ ت َ] (اِ) نام عمارتی است بسیار عالی بناکرده ٔ اردشیر بابکان در شرق شهر گون که از شهرهای فارس است و جون معرب آن است . گویند که بر سر آن بنا آتشکده ای
صومعهلغتنامه دهخداصومعه . [ ص َ م َ ع َ ] (ع اِ) عبادت خانه ٔ ترسایان و نصاری که سر آن بلند و باریک سازند. (غیاث اللغات ). جای عبادت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). عبادت جای . (مهذب