طراوتلغتنامه دهخداطراوت . [ طَ وَ ] (ع مص ) طراء، طراءَة،طراوة؛ تر و تازه شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) تازگی . (مهذب الاسماء) : همه خشکی بود طراوت توکه چو رویم مبا
طراوتناکلغتنامه دهخداطراوتناک . [ طَ وَ ] (ص مرکب ) تازه و پر آب : بُتا گر عنبری با زلف ، با رخسار گر آتش چسان داری طراوتناک عنبر را تو بر آتش .ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج ).