طخافلغتنامه دهخداطخاف . [ طَ ] (ع ص ، اِ) ابر تُنک بالارفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر دور از زمین . (مهذب الاسماء). ابر بلند. (منتخب اللغات ).
طخافلغتنامه دهخداطخاف . [ طِ ] (ع ص ، اِ) ابر تُنک که ازخلال آن آسمان دیده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر تُنک که آسمان ورای آن دیده شود. (منتخب اللغات ).
تخافلغتنامه دهخداتخاف . [ ت َ خاف ف ] (ع مص ) ضد تثاقل . (تاج الع__روس ج 6 ص 93) (اقرب الموارد) (قط-ر المحیط). و منه حدیث مجاهد و قد سأله حبیب بن ابی ثابت : انی اخاف ان یؤثر ا
طوافةدیکشنری عربی به فارسیرهنماي شناور , کويچه , روابي , جسم شناور , روي اب نگاهداشتن , شناور ساختن , دسته الوار شناور بر اب , دگل , قايق مسطح الواري , با قايق الواري رفتن يافرستادن
طحافلغتنامه دهخداطحاف . [ طَ ] (ع ص ، اِ) ابر بالارفته . لغة فی الخاء. (منتهی الارب ). رجوع به طخاف شود.
طخفةلغتنامه دهخداطخفة. [ طَ ف َ ] (ع ص ، اِ) ابر تنکی که آسمان از خلال آن دیده شود. (اقرب الموارد). ج ، طخاف .