طبیعلغتنامه دهخداطبیع. [ طِب ْ بی ](ع اِ) میانه ٔ شکوفه ٔ نخستین خرمابن و لب آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مغز طلع. (فهرست مخزن الادویه ).
تبیعلغتنامه دهخداتبیع. [ ت َ / ت ُ ب َ ] (اِخ ) نام پدر حارث رعینی صحابی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
تبیعلغتنامه دهخداتبیع. [ ت َ ] (ع اِ) گوساله را گویند. مؤنث : تبیعه چنانکه در صراح مذکور است و در جامع الرموز در کتاب زکوة گوید: تبیع نرینه بچه ٔ گاو باشد در سن یک سالگی و تبیع
تبیعلغتنامه دهخداتبیع. [ ت َ ] (ع ص ، اِ) ناصر.(اقرب الموارد) (قطر المحیط). مددکار. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کسی که ترا بر وی مال باشد. (از قطر المحیط) (منتهی
تبیعلغتنامه دهخداتبیع. [ ت ُ ب َ ] (اِخ ) نام ابوحمیربن عامرحمیری پسر زن کعب احبار. (منتهی الارب ). صاحب اصابه در قسم مخضرمین گفته است : وی زمان جاهلیت را درک کرده است و خلیفه و
naturalizedدیکشنری انگلیسی به فارسیطبیعی است، بتابعیت کشوری در آمدن، پذیرفته شدن، جزو زبانی وارد شدن، بومی شدن، طبیعی شدن
naturalدیکشنری انگلیسی به فارسیطبیعی است، احمق، طبیعی، ذاتی، عادی، فطری، بدیهی، سرشتی، قهری، غریزی، ساده، خلقی، نهادی، جبلی، استعداد ذاتی، دیوانه