طبقفرهنگ انتشارات معین(طَ بَ) [ معر. ] (اِ.) ظرفی شبیه سینی اما بزرگ تر از جنس چوب یا فلز که با آن چیزهای خوردنی حمل کنند.
رفتنلغتنامه دهخدارفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل ک
سله بنواژهنامه آزادتعداد سکنه روستای سله بن طبق آخرین آمار مرکز آمار ایران 1200 نفر بوده و 120 خانوار در آن سکنی دارند. تعداد سکنه روستای سله بن طبق آخرین آمار مرکز آمار ایران 120
درزیکلای کوچکواژهنامه آزاددَرزیکُلای کوچک روستایی است از توابع شهرستان بابل که در کیلومتر پانزدهجاده جدید بابل به آمل واقع شده و طبق آخرین سرشماری (در زمستان 1393) دارای 85 خانوار سکنه و
بازنشستگیلغتنامه دهخدابازنشستگی . [ ن ِ ش َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب )تقاعد. (لغات مصوبه فرهنگستان ). دورانی را که معمولاً در اواخر عمر، عضو اداره یا مؤسسه ای پس از مدتی خدمت ، بدون ا
بستکلغتنامه دهخدابستک . [ ب َ ت َ ] (اِخ ) نام ولایتی است ازپارس قریب به بحر عمان و لار خارک کرمان که حاکمی خاص دارد. کلاً اهل سنت اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام ولایتی است در