طایعفرهنگ انتشارات معین(یِ) [ ع . طائع ] (اِفا.) 1 - فرمانبردار، طبع ، مطیع . 2 - خواهان ، راغب . ج . طایعین .
طالعلغتنامه دهخداطالع. [ ل ِ ] (ع ص ) برآینده . (دهار) (غیاث اللغات ). صعودکننده . طلوع کننده . بازغ . شارق ، مقابل غارب : که من بحسن تو ماهی ندیده ام طالعکه من بقد تو سروی ندید
طابعةدیکشنری عربی به فارسیماشين حروف ريزي که سطر سطر حروف را ميريزد وسطر سطر براي چاپ اماده ميکند , چاپگر
طاعمدیکشنری عربی به فارسیخوراک دهنده , خورنده , چرنده , چارپايان پرواري , رود فرعي , بطري پستانک دار , سوخت رسان , ناودان
ابویعقوبلغتنامه دهخداابویعقوب . [ اَ بو ی َ] (اِخ ) قرمطی . معاصر الطایع باﷲ. متوفی به سال 366هَ . ق . و پس از او شش تن از ذریه ٔ ابوسعید جنّابی در میان قرمطیان زمام فرمانفرمائی بدس
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مانک مکنی به ابوعبداﷲ. نامش احمدبن ابراهیم است و مانک جدّ اوست . وی از معتبرین عرفای اواخر مائه ٔ چهارم هجری است در زمان
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن مالک ارجانی . احمدبن ابراهیم بن مانک یکی از مشایخ تصوّف در نیمه ٔ دوم مائه ٔ چهارم . معاصر طایع و قادر خلیفه و فخرالدول
ابوالعباسلغتنامه دهخداابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) نهاوندی . احمدبن محمدبن فضل . یکی از اکابر مشایخ صوفیه در نیمه ٔ آخر مائه ٔ چهارم معاصر با الطایع ﷲ عباسی و عضدالدوله
اتشاجلغتنامه دهخدااتشاج . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) بهم پیوستگی نسبت و قرابت . حشو قوم شدن : و او بسبب قرابت نسب و اتشاج لحمت و مذلتی که بر طایع [ خلیفه ٔ عباسی ] و خلع او رفت او را