طاوس وارلغتنامه دهخداطاوس وار. [ وو ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند طاوس . طاوس خرام . طاوس رفتار : در گریه ٔ وداع تذروان کبک لب طاوس وار پای گل آلود می بریم .خاقانی .
طاوس وار رفتنلغتنامه دهخداطاوس وار رفتن . [ وو رَ ت َ ] (مص مرکب ) نوعی از ورزش کشتی گیران که واژگونه شده خود را مثل طاوس رقصان کنند، و آن رادر عرف هند، مورچال خوانند. (آنندراج ) : چتر ط
طاووسوارفرهنگ مترادف و متضاد۱. طاووسوش، طاووسفش، طاووسرفتار ۲. خرامان، نازخرام ۳. متکبرانه ۴. جلوهگرانه
طاوس وار رفتنلغتنامه دهخداطاوس وار رفتن . [ وو رَ ت َ ] (مص مرکب ) نوعی از ورزش کشتی گیران که واژگونه شده خود را مثل طاوس رقصان کنند، و آن رادر عرف هند، مورچال خوانند. (آنندراج ) : چتر ط
طرةلغتنامه دهخداطرة. [ طُرْ رَ ] (ع اِ) کرانه ٔ جامه که پرزه ندارد. (منتهی الارب ). || کرانه ٔ وادی . کرانه ٔ جوی . کرانه و طرف هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنار. (نصاب
طاوس یمانیلغتنامه دهخداطاوس یمانی . [ وو س ِ ی َ ] (اِخ ) ابن کیسان الخولانی الهمدانی الیمانی اهل یمن و از ابناءالفرس است . یکی از اعلام تابعین بشمار است ، از ابن عباس و ابی هریرة است
طاوس سمنانیلغتنامه دهخداطاوس سمنانی . [ وو س ِ س ِ ] (اِخ ) خواجه قطب الدین طاوس سمنانی . بنا بروایت مؤلف دستورالوزراء، در دارالوزاره ٔ سمنان ، دو قبیله از سایر متوطنان آن ممتاز بعلوّ