طاقت فرسادیکشنری فارسی به انگلیسیarduous, drastic, excruciating, grueling, gruelling, hard, killing, onerous, oppressive, rough, strenuous, terrible, trying, unbearable, weighty
طاقت فرسافرهنگ انتشارات معین( ~ . فَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) طاقت فرسا ین ده : آن که طاقت و شکیب ببرد، آن چه که تاب و توان بزداید.
طاقتفرسافرهنگ مترادف و متضادتحملگداز، توانسوز، توانفرسا، شاق، صبرسوز، طاقتزدا، طاقتشکن، کمرشکن، غیر قابل تحمل، تحملناکردنی