طاقتفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاب، تحمل، توان، توانایی، صبر، بردباری، وسع، یارا ۲. رمق، مقاومت، نا ۳. زور، قدرت، نیرو
طاقتدیکشنری فارسی به انگلیسیbearing, endurance, grit, grittiness, stamina, staying power, tolerance, toleration, toughness
طاقتلغتنامه دهخداطاقت . [ ق َ ] (ع اِمص ) تاب . توان . (صحاح الفرس ). توانائی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 66). تیو. تاو. توش . پایاب . (حاشیه ٔ فرهن
طاقتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. قدرت؛ توانایی؛ تاب؛ توان؛ تاو؛ تیو: ◻︎ آن گوی که طاقت جوابش داری / گندم نبری به خانه چون جو کاری (سعدی۲: ۷۵۱).۲. بردباری. طاقت آوردن: (مصدر لازم)۱. تاب آورد
جَهْدَفرهنگ واژگان قرآنطاقت (جهد ایمانهم : قسم خوردنهایشان به مقدار قدرت و طاقتشان بوده (تا می توانستند قسم یاد کرده و تأکید کردند))