ضیطارلغتنامه دهخداضیطار. [ ض َ ] (ع ص ) ضوطر. ضَیْطَر. مرد کلان جثه . فربه ناکس بزرگ سرین . || مرد شگرف بی خیر. || بازرگانی که سفر نکند و از جای خود بجای دیگر نرود برای فروختن .
زیتارلغتنامه دهخدازیتار. [ زَ / زِ ] (اِ) ثفل زیتونی که روغن آنرا کشیده باشندو بعربی حکر الزیت خوانند. (برهان ) (آنندراج ). عکرالزیت و ثفل زیتونی که روغن آنرا گرفته باشند. (ناظم
ضفطارلغتنامه دهخداضفطار. [ ض ِ ] (ع اِ) سوسمار کلان سال بدسرشت بدخلقت . (منتهی الارب ). ضب هرم است که بفارسی سوسمار پیر نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
ضوطارلغتنامه دهخداضوطار. [ ض َ ] (ع ص ) آنکه در بازار بدون رأس المال درآید و در کسب مطلوب حیله ها جوید. (منتهی الارب ).
ضیطرلغتنامه دهخداضیطر. [ ض َ طَ ] (ع ص ) ضَوطر. ضَیطار. مرد کلان جثه . فربه ناکس بزرگ سرین . (منتهی الارب ). بزرگ شکم . بزرگ و فرومایه . (مهذب الاسماء). || مرد شگرف بی خیر. (منت
ضوطرلغتنامه دهخداضوطر. [ ض َ طَ ] (ع ص ) ضبطر. ضبطار. مرد کلان جثه ٔ فربه ناکس بزرگ سرین . مرد شگرف بی خیر. (منتهی الارب ). ج ، ضَیاطر، ضیاطرة، ضَیْطارون .