ضوضالغتنامه دهخداضوضا. [ ض َ ] (اِخ ) (جزیره ٔ ضوضا) در او بلاد بسیار بود و از جمله شهری از سنگ سفید چنانکه بشب روشنی می داد و جزیره را بدان بازمی خوانند. بدان شهر ماران بزرگ مس
ضوضالغتنامه دهخداضوضا. [ ض َ ] (ع اِ) ضَوْضاء. ضؤضا. شور و غوغا. (منتهی الارب ). بانگ . (مهذب الاسماء). هیاهو. هیابانگ . هلالوش . شور و شغب . مشغله . (نصاب ). چنگ و چلب .