2153 مدخل
اشارتاً، اشاری، بعلاوه، درضمن ≠ تلویحاً
(ض نَ نْ) [ ع . ] (ق .) در درون ، در میان ، در ضمن ، در طی .
در پیوست، افزون برین، هم چنین
ضمني , في اثناء ذلک , في هذه الاثناء
apropos, incidentally, inter alia, withal, parenthetically
علاوهبرآن.
در ادامه باید گفت
ضمنا
ضمناً
ضمنا , در اين ضمن , درضمن , در اثناء , در خلا ل
إذعَنَ للأمْرِ ضمناً (ضمنياً)