ضمخةلغتنامه دهخداضمخة. [ ض ِ خ َ ] (ع ص ) زن یا ماده شتر فربه . || هر تر که از وی چیزی چکد. (منتهی الارب ).
ضمرةلغتنامه دهخداضمرة. [ ض َ رَ ] (اِخ ) ابن ابی ضمرة تمیمی . یکی ازپانزده تن حکام عرب به جاهلیت . رجوع به حکام شود.
ضخمةلغتنامه دهخداضخمة. [ ض َ م َ ] (ع ص ) تأنیث ضخم . ضخیم . سطبر هنگفت . ج ، ضخمات (به تسکین خاء، زیرا که صفت است ، و تحریک در اسم است و بس ). (منتهی الارب ).
ضخمةلغتنامه دهخداضخمة. [ ض ِ خ َم ْ م َ ] (ع ص ) (ص ) زن پهن تن خوش نما و نرم و نازک اندام . (منتهی الارب ).
ضمخاملغتنامه دهخداضمخام . [ ض َ ] (اِخ ) نام مردی که یزیدبن معاویه برای رهانیدن و آزاد ساختن ابن مفرغ بسیستان فرستاد. (تاریخ سیستان حاشیه ٔ ص 98).
ضمرةلغتنامه دهخداضمرة. [ ض َ رَ ] (اِخ ) ابن ابی ضمرة تمیمی . یکی ازپانزده تن حکام عرب به جاهلیت . رجوع به حکام شود.
ضخمةلغتنامه دهخداضخمة. [ ض َ م َ ] (ع ص ) تأنیث ضخم . ضخیم . سطبر هنگفت . ج ، ضخمات (به تسکین خاء، زیرا که صفت است ، و تحریک در اسم است و بس ). (منتهی الارب ).
ضخمةلغتنامه دهخداضخمة. [ ض ِ خ َم ْ م َ ] (ع ص ) (ص ) زن پهن تن خوش نما و نرم و نازک اندام . (منتهی الارب ).