ضلالتدیکشنری فارسی به انگلیسیaberration, degradation, depravity, deviance, deviancy, error, fall, misguidance, perversion, perversity, stumble, vitiation
ضلالتلغتنامه دهخداضلالت . [ ض َ ل َ ](ع مص ) گمراه شدن . بیراه شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || (اِمص ) ضد هدایت است چنانکه اِضلال ضد اهتداء می باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). صاح
تضلیلفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضلالت، گمراهی ≠ هدایت ۲. گمراه کردن ≠ هدایت کردن ۳. بهضلالت نسبت دادن، گمراه دانستن
گمراهیلغتنامه دهخداگمراهی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) ضلالت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). گم کردگی راه . غوایت . بی راهی . اغوا. (ناظم الاطباء). تیه . خَیسَری . خَسار. خَ