ضبثملغتنامه دهخداضبثم . [ ض َ ث َ ] (ع اِ) شیر بیشه . ضُباثِم . (منتهی الارب ). نامی است شیر را و داهیه را. ج ، ضَباثِم . (مهذب الاسماء).
ضیثملغتنامه دهخداضیثم . [ ض َ ث َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. شیر. (مهذب الاسماء). ضیغم . (آنندراج ).
ضبثملغتنامه دهخداضبثم . [ ض َ ث َ ] (ع اِ) شیر بیشه . ضُباثِم . (منتهی الارب ). نامی است شیر را و داهیه را. ج ، ضَباثِم . (مهذب الاسماء).
ضیثملغتنامه دهخداضیثم . [ ض َ ث َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. شیر. (مهذب الاسماء). ضیغم . (آنندراج ).
ثلغتنامه دهخداث . (ع حرف ) حرف چهارم است از حروف هجای عرب و حرف پنجم از هجای فارسی و صوت آن سین است آنگاه که زبان در میان دندانها درآرند. یا اصوت ثتای یونانی میان حرف ت و ج و
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژی