ضغثلغتنامه دهخداضغث . [ ض َ ] (ع مص ) درآمیختن سخن و خلط کردن آنرا. (منتهی الارب ). آمیختن سخن و جز آن . (منتخب اللغات ). حدیث بهم درآمیختن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || به دست مالیدن کوهان شتر. (منتخب اللغات ). مالیدن کوهان . (زوزنی ). برمجیدن کوهان . (تاج المصادر). بسودن کوهان . (منتهی الار
ضغثلغتنامه دهخداضغث . [ ض ِ / ض َ ] (ع اِ) دسته ٔ گیاه خشک و تر درآمیخته . (منتهی الارب ). یک مشت از گیاه خشک و تر بهم آمیخته . (منتخب اللغات ). دسته ٔ گیاه . (مهذب الاسماء). دسته ٔسپرغم . (دهار). || قبضه ٔ شاخ از یک بیخ . (منتهی الارب ). ج ، اَضغاث . || خوا
ضغثفرهنگ فارسی معین(ض ِ یا ضَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) دستة گیاه خشک و تر به هم آمیخته یا در هم پیچیده . 2 - (ص .) پیچیده ، درهم . 3 - کار آشفته . ج . اضغاث .
دغدلغتنامه دهخدادغد. [ دُ ] (اِ) عروس که زن داماد است . (از برهان ) (از آنندراج ). عروس .(صحاح الفرس ). || بیوگ . (ناظم الاطباء).
دغتلغتنامه دهخدادغت . [ دَ ] (ع مص ) فشردن گلوی کسی تا جان دهد. خفه کردن کسی را تا بقتل برسد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
اضطغاثلغتنامه دهخدااضطغاث . [ اِ طِ ] (ع مص ) فراهم آوردن ضِغْث را. (منتهی الارب ). و ضِغْث بمعنی دسته گیاه خشک و تر درآمیخته است . رجوع به ضِغْث شود. گرد آوردن هیزم . (از اقرب الموارد).
خواب شوریدهلغتنامه دهخداخواب شوریده . [ خوا / خا ب ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب آشفته . خواب ناراحت . || رؤیای آشفته . رؤیای درهم و برهم . رؤیای مخوف . ضِغث .
درزهلغتنامه دهخدادرزه . [ دَ زَ / زِ ] (اِ) درژه . توده و پشته ٔ علف و خار و خاشاک . (برهان ). توده ٔ خاک و خاشاک و ریگ . (آنندراج ). بسته . دسته : «اضغاث » جماعت «ضغث » بوده و ضغث درزه بود یاچیزی بود که بکار نیاید چون چوبهای باریک سخت
رخوةلغتنامه دهخدارخوة. [ رِخ ْ وَ ] (ع اِمص ) سستی و نرمی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) مؤنث رِخْو. نرم وسست از هر چیزی . (ناظم الاطباء). مؤنث رِخْو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رَخْوة شود.- حروف رخوة ؛ سیزده حرف است ب
أَضْغَاثُفرهنگ واژگان قرآنجمع ضغث که معناي يک دسته ريحان و يا علف و يا شاخه درخت است ودر عبارت"أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ " خوابهاي پريشان را که حقايقش روشن نيست به دستههايي از چوب و يا ريحان تشبيه کرده چون خواب پادشاه مصر به نظر ايشان يک دسته خاطرات غير مربوط به هم بوده . واين که آن را جمع آورده از اين جهت بوده که مدعي شدند که خو