ضزنلغتنامه دهخداضزن . [ ض َ ] (ع مص ) گرفتن چیزی را که در دست کسی بود نه چیزی را که خواهان است . (منتهی الارب ).
ضدِزنگسازی فسفاتیphosphate rustproofingواژههای مصوب فرهنگستانایجاد پوششهای فسفاتی ضخیم همراه با یک روغن یا واکس برای محافظت سطح فولاد از زنگزدگی
ترکیب ضدزنگrust-preventive compoundواژههای مصوب فرهنگستانپوششی موقت حاوی بازدارندههای خوردگی و دیگر مواد افزودنی برای محافظت از سطوح آهنی و فولادی در برابر محیطهای خورنده در هنگام ساخت یا نگهداری یا استفاده
ضزنلغتنامه دهخداضزن . [ ض َ ] (ع مص ) گرفتن چیزی را که در دست کسی بود نه چیزی را که خواهان است . (منتهی الارب ).
آیینة علامتدهیsignaling mirror, heliographواژههای مصوب فرهنگستانقطعهفلزی ضدزنگ و صیقلی برای استفاده و علامتدهی به کمک نور خورشید در مواقع اضطراری در قایق نجات
ضایعلغتنامه دهخداضایع. [ ی ِ ] (اِخ ) لقب شاعری است از بنی ضبعةبن قیس بنام عمروبن قمئة بن ذریح بن سعدبن مالک بن ضبیعةبن قیس بن ثعلبة الشاعر. وی با امروءالقیس به بلاد روم رفت و ب