۱. واجب؛ لازم.
۲. آنچه مورد لزوم و احتیاج باشد.
۳. کاری که انسان ناگزیر از انجام دادن آن باشد.
بایسته
۱. الزامی، بایسته، فرض، لازم، واجب
۲. ناچار، ناگزیر،
۳. توالت، دستشویی ≠ غیرضروری
all-important, bare-bones, essential, imperative, imperious, indispensable, necessary, needful, prerequisite, subsistence