ضغطهفرهنگ انتشارات معین(ظُ طَ یا طِ) [ ع . ضغطة ] (اِمص .) 1 - فشار. 2 - سختی ، تنگی . 3 - رنج ، زحمت ، مشقت . 4 - کراهت ، اکراه .
باد پسینلغتنامه دهخداباد پسین . [ دِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی ضرطه . بادی که از مقعد بیرون آید. ابوالمعالی در هجا گوید : وقت گفتن از دهانش آنچنان آید نفس ترب میخورده که ب
تیژلغتنامه دهخداتیژ. (اِ) تِز. (فرهنگ فارسی معین ). محل سبز مزرعه ٔ کاشته شده . || غرش شکم و ضرطه و بادی که از سوراخ پائین خارج شود. (ناظم الاطباء). رجوع به تیز شود.