ضرسلغتنامه دهخداضرس . [ ض َ ] (ع مص ) گزیدن سخت . (منتهی الارب ). سخت گزیدن . (منتخب اللغات ). || سخت شدن روزگار بر کسی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). سختی زمانه . || سکوت ت
ضرسلغتنامه دهخداضرس . [ ض َ رِ ] (اِخ ) نام اسپی که نبی (ص ) از فزاری خرید و نام آن به سکب تغییر فرمود. (منتهی الارب ).
ضرسلغتنامه دهخداضرس . [ ض ِ ] (ع اِ) دندان . (دهار) (منتهی الارب )(منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء). سِن ّ. ج ، ضُروس ، اضراس . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). و اضراس نام دیگر دند
ضرس العجوزلغتنامه دهخداضرس العجوز. [ ض ِ سُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) سعدان . حَسک . حسک است ، و گویند خار سعدان است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). خَسک . (اختیارات بدیعی ). شوک السعدان را نامند
ضرسامةلغتنامه دهخداضرسامة. [ ض ِ م َ ] (ع ص ) ناکس بیمروت . || سست حقیر. (منتهی الارب ). || داهیه . (مهذب الاسماء).
حصاة ضرسلغتنامه دهخداحصاة ضرس . [ ح َ ت ِ ض ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قشر حجری که در بن دندانها بندد.
ضرس العجوزلغتنامه دهخداضرس العجوز. [ ض ِ سُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) سعدان . حَسک . حسک است ، و گویند خار سعدان است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). خَسک . (اختیارات بدیعی ). شوک السعدان را نامند
ضرسامةلغتنامه دهخداضرسامة. [ ض ِ م َ ] (ع ص ) ناکس بیمروت . || سست حقیر. (منتهی الارب ). || داهیه . (مهذب الاسماء).