سکه ضرب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی سکه ضرب کردن، سکه زدن، اسکناس چاپکردن، صادر کردن، بهگردش انداختن
ضربدیکشنری عربی به فارسیپارچه سست بافت پرچمي , خطابي دوستانه , شنل بچگانه , بس شماري , ضرب , افزايش , تکثير , برجسته , قابل توجه , موثر , گيرنده , زننده
مسفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهفلزی سرخرنگ که در ضرب سکه و تهیۀ سیم برق و ظروف آشپزخانه مورد استفاده قرار میگیرد.
نعناعدیکشنری عربی به فارسیضرابخانه , سکه زني , ضرب سکه , سکه زدن , اختراع کردن , ساختن , جعل کردن , نعناع , شيريني معطر با نعناع , نو , بکر , نعناع بياباني , قرص نعناع
ضرابخانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی انه، سکهزنی، ضرب سکه، چاپخانۀ بانک مرکزی صراف، تاجر بانک ناشر اسکناس